-
تقدیم به تو...
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 13:26
-
سوالات من؟
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 20:00
دوستان من! من سا لهاست که بدنبال یک عشق واقعی می گردم هر روز به آن فکر می کنم و برای وصال اون نقشه ها می کشم حالا نمی دونم بهش می رسم یا نه ؟ گاهی دلم نا خود اگاه براش تنگ می شه و اشک در چشمانم حلقه میزنه نگاهم را به اسمان میدوزم. و ابی بیکرا نش مرا آ رامشی بس عجیب میدهد و مرا غرق در خود می کند پهنای آ ن چنان وسیع می...
-
دیدار
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 19:57
سلام سلام بچه ها هیچ کس نمی تونه حتی فکرش رو هم کنه که من چرا اینقدر خوشحا لم خیلی شادم تا حالا اینقدر خوشحال نبودم کاش می تو نستم فریاد بزنم .... براتون توضیح میدم با چشمانی پر از اشک و قلبی مالامال از اندوه وچهره ای غمگین پله ها را یکی پس از دیگری طی کردم تا به جایی رسییدم که آسمان را به خوبی نظاره میکردم دقایقی را...
-
آشنای نا شناس
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 19:57
آشنای ناشناس ای امید ناشناس من با صدای خود،مرا به عاشقی کشانده ای وز نوای دلپذیر و گرم بذر عاشقی به سینه ام فشانده ای نا شناس آشنای من چون به گوش من رسد صدای تو می جهد ز سینه پر آتشم شراره ها تا پیام عاشقانه می دهی می چکد ز واژه ها به جان من ستاره ها مهدی سهیلی ای انسان روز و شب، شط روان جاری ست آنچه می ماند از این شط...
-
پرواز
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 15:16
کاش میشد با قناری ها پرید شاخه های بید مجنون را برای اولین بار با تمام حس زیبای بهار حس کرد یا کنار لانه ی گنجشک مهربان مدتی اموخت من برای لحظه ی آمدن آن پرستوهای عاشق لحظه ها را یک به یک چون ساعت خانه مادربزرگ می شمارم می نگارم هر چه شوق دیدارم به آن بیشتر می شود عقربه ها آرامتر می چرخند باز هم عاشقانه می گویم با...